giovedì 3 marzo 2011

زنان در يک انقلاب پيروز، نوال السعداوی







http://news.gooya.com/politics/archives/2011/03/118608.php

زنان در يک انقلاب پيروز، نوال السعداوی، ترجمه از نروژی: نريمان رحيمی
زمينه‌ انقلاب دمکراسی‌خواهی چند هفته‌ اخير در تونس و مصر را می‌توان در مبارزه‌ی طولانی‌مدت ما جست‌وجو کرد که از سال‌های هشتاد ميلادی آغاز شده است... اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سئوال بزرگ بر جا خواهد ماند: آيا سرانجام اين‌ بار زنان به حقوق‌شان خواهند رسيد؟
نوشته ی نوال السعداوی – اختصاصی برای نشريه نروژی عصر جديد – ۳ فوريه ۲۰۱۱

مصر- قاهره

آنچه را در روزهای اخير در مصر و پيش از آن در تونس شاهد بوده ايم اثبات کننده ی وجود يک انقلاب مردمی است. من شخصا در خيابان بوده و حضور توده های مردم را تجربه کرده ام. پليس از مردم می خواهد که به اعتراضات شان پايان دهند اما مردم اين کار را نخواهند کرد. اولين خواسته ی آنها برکناری حسنی مبارک از قدرت است و دومين خواسته شان برکناری دولت مصر.

مدت کوتاهی اين شايعه پيچيده بود که اسرائيل نيروی پليس مصر را مجهز می کند ولی اين فقط شايعه ای بود که از طرف مقامات حکومتی پخش می شد. آنها آگاهانه از ترساندن مردم برای توقف انقلاب استفاده می کنند. دوشنبه ی پيش که به بيمارستانی در قاهره رفته بودم دانشجوی جوانی را ملاقات کردم که چشمانش مورد اصابت گلوله های لاستيکی قرار گرفته بود. اين دانشجو يکی از تعداد زياد جوانانی است که با اين روش مورد حمله ی پليس واقع شده اند. آيا می توانيد تصور کنيد که از روی قصد چشمان مردم را هدف قرار می دهند؟

هم حکومت های عرب و هم بويژه آمريکا و اسرائيل از گرايش انقلابی رويدادها در هراس افتاده اند- مثل آنچه در تونس رخ داد و زين العابدين بن علی ديکتاتور روز ۱۴ ژانويه از کشور فرار کرد. آن کشورها دقيقا از تحولات مردمی ديگر کشورها - مثل آنچه که مردم مصر از ۲۵ ژانويه در اعتراض به خودکامگی سی ساله ی حسنی مبارک آفريده اند، می ترسند.

اين حکومت ها که هم در درون و هم در بيرون با هم همکاری می کنند تجربه ی زيادی در سازمان دادن کودتا عليه خواسته های مردم دارند. آنها زبان توطئه و کودتای نظامی را می فهمند- هم در تئوری و هم در عمل و با اين حال هنگام رو در رويی با انقلابی که توسط خود مردم انجام می شود دچار ترس و سردرگمی می شوند، همانطور که در ژانويه ی امسال در تونس اتفاق افتاد.

انقلاب تونس عليرغم مانورهای سياسی و دخالت کشورهای ديگر پيروز خواهد شد. اين انقلاب مردمی پيروز می شود چرا که هم زنان و هم مردان و کودکان و جوانان – از دبستان تا دانشگاه را درگير و بسيج کرده است. زيرا انقلابی است که خود مردم تونس پشت آن قرار دارند و فريادهای آزادی، کرامت انسانی و عدالت بلندتر و بلندتر می شود.

سه واژه ی زيبا

شعارهای حقوق بشر و برابر-حقوقی بدون در نظر گرفتن جنسيت، دين، موقعيت اجتماعی، گرايش سياسی، رنگ پوست، زبان و صرف نظر از همه ی تفاوت های ديگر، شعارهايی والا و عالی هستند و بازگو کننده ی رويای عدالت و اخلاق سياسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. اين رويا بر فراز تعريف های تنگ و محدود از تعلقات قومی، دينی و ملی بازمانده از دوران پدرسالاری قرار می گيرد. اين همان چيزی است که يک انقلاب مردمی را از جنبش های نظامی گرايانه و نيروهای طرفدار تبعيض جدا می کند. اين جنبش های نظامی گرايانه و تبعيض گذار را گروه های مذهبی و قومی و يا گروههای سياسی که توسط اعضا و دسته های مردانه رهبری می شوند به راه می اندازند. اين گروهها وابسته به همان قشرهای قدرتمند اقتصادی، ناسيوناليستی و يا فرهنگی هستند.

صدای ميليونها مردم تونس سه واژه را فرياد زده است، فريادی که ذهن و قلب ما را تکان می دهد: "آزادی، عدالت و کرامت انسانی". سه واژه ی زيبا که با ميليونها صدای زنان، مردان، کودکان، جوانان و دانشجويان صرف نظر از جنسيت شان، در فضا طنين انداز است. صداهايی که اين روزها الهام بخش ما در مصر شده است.

تنها روشی که تضمين کننده ی پيروزی انقلاب هاست، شرکت همه ی مردم است: زنان و مردان و جوانان. اينگونه است که انقلاب مردمی نمی ميرد. نه مانند آن انقلاب هايی که بوسيله ی تعداد اندکی از نخبه گان فرهنگی پدرسالار به بيراهه می افتند. نگاه کنيد که چگونه وزيران و نخبه گان در قدرت برای نفوذ در جنبش و بدست گرفتن کنترل دولت انتقالی و جلوگيری از پيشرفت انقلاب شعار می دهند: "مرگ بر رژيم بن علی!". ولی مردم تونس رويدادها را دنبال می کنند. مردان و زنان و جوانان تونسی دوباره به خيابان ها آمدند و توطئه ها را افشا کردند و بالايی های فرصت طلب را از دولت انتقالی بيرون راندند.



با اين حال هنوز نيروهايی وجود دارند که هم در درون و هم در بيرون برای نابودی انقلاب تونس فعاليت می کنند.

حال پرسش اين است: جای زنان سختکوش تونسی در دولت موقت آن کشور کجاست؟ بيشترين چهره هايی که می بينيم مردان هستند. پس زنان تونسی چگونه در اين انقلاب شرکت کرده اند؟ به تازگی در جايی خواندم که يک کارگردان زن تونسی در دولت جديد وزير فرهنگ شده است. اين به هرحال خبر خوبی است ولی آيا همين زن بودن و فيلمساز بودن کافی است که مخالف سرکوب طبقاتی پدرسالارانه هم باشد؟ آيا همين انتخاب يک وزير زن برای تحکيم انقلاب کافيست؟

وفاداری به انقلاب

آيا تضمينی وجود دارد که وزيران دولت طرفدار انقلاب باشند؟ آيا وزيران زن انقلابی بخشی از سيستم حاکميت تازه نخواهند شد، همانگونه که مردان می شوند؟ آيا زنان وزير و نماينده ی مجلس در کشور ما (همانند آمريکا و اروپا که شامل اسکانديناوی هم می شود) زير نام دموکراسی، مدافع منافع طبقاتی قومی و پدرسالارانه نخواهند شد؟

افزودن تعداد زنان در دولت بصورت سهميه بندی چه نقشی خواهد داشت؟ آيا صرف افزودن تعداد وزيران زن يک تحول اساسی خواهد بود يا طرز فکر زنان را درباره ی تبعيض پدرسالارانه ی طبقاتی تغيير خواهد داد؟ اگر به تاريخ رهبران انقلابی در کشور خودمان و در جهان نگاه کنيم چه می بينيم؟ آيا همان وزيران سوسياليست پس از رسيدن به قدرت به مدافعان سرمايه داری تبديل نشدند؟

آيا مواضعی که هم زنان و هم مردان به آن اعتقاد دارند با تغيير جايگاه سياسی شان، دگرگون نخواهد شد؟ آيا همين رئيس جمهور سابق تونس بن علی در سال ۱۹۸۷ حبيب بورقيبه را پس از سی سال در قدرت، به نام انقلاب مردمی از کار برکنار نکرد؟

از هنگامی که بن علی در سال ۱۹۸۷ در تونس به قدرت رسيد ديکتاتوری زير نام دموکراسی رشد کرد. درست مثل مصر زير سلطه ی انور سادات (۱۹۸۱-۱۹۷۰)، وقتی که مناسبات تجاری با آمريکا و اسرائيل برقرار شد. مردم در مصر به زندان افتاده اند و اجازه ی تفکر آزاد را نداشته اند، چه در کشورشان و چه بيرون از آن. اين بازی استعمار و طبقات پدرسالار بوده است، با لباس دموکراسی و نئوليبراليسم. برای نمونه من خودم زمان انورسادات، هنگام قتل عام مخالفان در سال ۱۹۸۱ در زندان بودم و در تمام طول مدت رياست جمهوری بن علی در تونس، از ورود به آن کشور محروم شده بودم.

پيش از آن توسط زنان و مردانی که کتاب ها و نوشته های مرا خوانده بودند به تونس دعوت شده بودم. هزاران نفر برای شنيدن سخنرانی هايم جمع می شدند. حتی يک بار در سال ۱۹۸۰ در راه محل سخنرانی من بخاطر صف طولانی مردم ترافيک سنگينی ايجاد شده بود، بطوری که برگزارکنندگان مجبور شدند محل و وقت سخنرانی را تغيير دهند و در روزهای بعد مردم مجبور بودند با قطار به محل سخنرانی در کايروان بيايند.

رئيس اخراجی تلويزيون

روزی ياسر عرفات رهبر فلسطينی ها در جلسه ای با سران کشورهای عربی در تونس شرکت داشت. يکی از حاضران جلسه محمد فيق وزير اطلاعات مصر دوران ناصر بود. محمد فيق پس از يکی از سخنرانی هايم با من درباره ی تونس مدرن صحبت می کرد. در آنجا از عرفات نقل قول کرد که به شوخی گفته بود نوال السعداوی همانقدر در تونس نامطلوب تلقی می شود که ام کلثوم! (ام کلثوم آنقدر در تونس پر طرفدار بود که موجب برقراری رابطه ی دوستانه ی مصر و تونس در سال ۱۹۷۰، دوران رقيب بن علی، شده بود). من به محمد فيق پاسخ دادم که "محبوبيت يک نويسنده را نمی شود با محبوبيت يک فوتباليست، يک رقصنده و يا يک خواننده ی معمولی مقايسه کرد، و حالا مگر ام کلثوم چه عيبی دارد؟"

خود بورقيبه پيش از آنکه در سال ۱۹۸۷ سرنگون شود ممنوعيت ورود مرا به تونس امضا کرده بود. من در يکی از مصاحبه های تلويزيونی ام گفته بودم که جنبش زنان تونس صد سال است که برای رهايی مبارزه کرده، و نه برای سوء استفاده ی افراد از قدرت. پرزيدنت بورقيبه تصادفا مصاحبه را شنيده بود دستور اخراج رئيس تلويزيون را صادر کرده و همزمان اعلام کرده بود که او خودش رها کننده ی زنان تونسی است. روزنامه های مراکشی اين جريان را نوشتند و دموکراسی قلابی بورقيبه را افشا کردند.

اکنون چه کسی می تواند تضمين کند که انقلاب تونس برای رسيدن به آزادی، کرامت انسانی و عدالت برای زنان و مردان تونسی رو به جلو خواهد رفت؟ مگر چند بار پيش آمده است که زنان در مبارزات مردمی شرکت نکرده باشند؟ آنها در مبارزات فلسطين، مصر، لبنان، سودان و جاهای ديگر فعالانه حضور داشته اند.

اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سوال بزرگ بر جا خواهد ماند: آيا سرانجام اينبار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟