giovedì 17 marzo 2011

نبرد یک شوهر ایرانی









http://27esimaora.corriere.it/articolo/la-battaglia-di-un-marito-iraniano/#more-561

رضا خندان 47 سال دارد .او همسر یک وکیل ایرانیست که مدافع زندانیان سیاسی ,دانشجویان ,متهمین زیر سن قانونی و فعالین حقوق زنان از جمله شیرین عبادی بود.در مصاحبه ای که با من از طریق یک فعال ایرانی انجام داده در مورد همسرش نسرین ستوده می گوید:از 6 ماه پیش در زندان است . محکوم به 11 سال زندان شده به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظامو همینطور بعد از زندان به مدت 20 سال محروم از حرفه وکالتبت ممنوعیت خروج از ایران شده است .خندان گرافیست است ,آنها در دفتر یک روزنامه که با هم برای مدتی کار می کردند آشنا شدند. او بدنبال پی گیری اعتراض به حکم است و همزمان از دختر 11 ساله و پسر 3 ساله اش نگهداری می کند. در ماه ژانویه بدلیل نوشتن نامه ای به دادستان تهران و انجام مصاحبه هائی در مورد همسرش به مدت یک روز به اتهام انتشار اکاذیب و تشویش اذهان عمومی بازداشت شد. اما هنوز به حرف زدن در مورد وی ادامه می دهد.
رضا از شرایط نگهداری همسرش در زندان شکایت نمود :زمان طولانی در سلول انفرادی(در حال حاضر با دو زن دیگر در یک سلول است) , تماسهای خیلی کم با وکیل مدافع ( فقط یک بار قبل از جلسه دادرسی ) و با خانواده. تاکید نمود که وزن همسرش بعد از سه بار اعتصاب غذا از 58 کیلو به 44 کیلو رسیده است . در ایمیل می نویسد:
واژه ترس برای نسرین نا آشناست. تحت بعضی شرایط فقط برای انجام بهتر کارش محتاط است. بخاطر دارم یکبار در تماسی تلفنی از وزارت اطلاعات ,به من گفته شد: به همسرت بگو که ازپرونده شیرین عبادی دست بکشد در غیر اینصورت وی نیز به مشکل بر خواهد خورد.موضوع را با نسرین مطرح کردم و وی نه تنها نترسید بلکه نامه ای به وزارت اطلاعات نوشت و شناسایی فرد تلفن کننده و دلایل تهدید تلفنی را خواستارشد.


طبق گزارش سازمان عفو بین الملل , محکومیت نسرین ستوده به دلیل حرفه وکالت و همکاری اش با شیرین عبادی برنده جایزه نوبل می باشد.در میان اتهامات به ویدئوئی اشاره شده که آنرا خانم وکیل به سازمان حقوق بشربین الملل در شهربولزانودرایتالیا ارسال کرده بود, در آن ویدئو که به دلیل جایزه بین المللی فعالیتهای حقوق بشری به وی اختصاص داده شده بود ,خانم وکیل بدون روسری حاضر شده بود ولی آشکارنیست که این موضوع چقدر موثر بوده.
به گزارش انجمن قلم بین الملل,نسرین می توانست به خاطر مصاحبه های مننقدانه اش از دولت جهت نقض حقوق بشربا رسانه های خارجی بعد از انتخابات ریاست جمهوری نیز مورد مجازات قرار گرفته باشد.خندان نیز در ماه ژانویه برای یک روز بازداشت شد و سپس با پرداخت وثیقه37,000 یورو آزاد شد اما طبق نظر سازمان عفو بین الملل باز هم در خطر زندانی شدن قرار دارد.
از او پرسیدم اگر واقعا تحت فشار قرار دارد چرا از مصاحبه با روزنامه نگاران دست بر نمی دارد و خواسته آنان را نمی پذیرد. در پاسخ گفت:
با توجه به اینکه در کشور ما روزنامه ها حق چاپ مصاحبه با خانواده های زندانیان را ندارند بنابراین مجبور به قبول مصاحبه با رسانه های خارجی هستیم.تا زمانیکه این موضوع از نظرموارد قانونی به ثبات نرسد ,به مصاحبه با رسانه های خارجی ادامه خواهم داد.
رضا با فرزندان
خندان به کارش ادامه می دهد و بچه ها به مدرسه و مهد کودک و نزد روانشناس می روند.خندان در صفحه فیس بوک خودش نوشته که«:فکر می کردم که نیما که 3 سال دارد متو جه اوضاع و وقایع نمی شود اما در کمال ناباوری روز 5 فوریه صبح وقتی ازخواب بیدار شد و صبحانه اش را خورد,قبل از اینکه به مهد کودک برود به شیرینی گفت: دعا می کنم که آقائی که مادرم را گرفته , اورا آزاد کند.» مهراوه کم حرف می زند و همه چیز را در خود نهان می کند.خواهر نسرین کمکی برای کارهای خانه می کند , مادرنسرین آلزایمر دارد و پدرش هنگامی که وی در زندان بود فوت کرد.نسرین نتوانست در مراسم ترحیم پدرش شرکت کند.

ملاقات نسرین با فرزندان
مهراوه و نیما بعد از 60 روزاز بازداشت ,بدون حضور من توانستند با مادرشان ملاقات کنند. جر و بحث شدیدی بین خواهر نسرین که بچه ها را همراهی می کرد ومامور مراقب در گرفته بود و در نهایت بچه ها گریان از ملاقات بازگشتند.بار دوم,110روز بعد از بازداشت مادر ,فرزندان موفق شدند فقط به مدت 5 دقیقه با مادر ملاقات کنند.من 70 روز بعد از دستگیری موفق به ملاقات با وی شدم و ان در حالی بود که دیواری شیشه ای بین ما بود.اولین ملاقات مستقیم من با اودر دادگاه در ماه ژانویه و در حضور مامورین مراقب بود. در حال حاضر هر دو هفته یکبار امکان ملاقات با وی ولی با دیوار شیشه ای وجود دارد. توصیه کرده اند که بچه ها رانبریم.
در هر صورت بچه ها گاهی برای ملاقات می روند.گاهی نیز اتفاق می افتد که ملاقات کنسل میشود.یکبارخندان در صفحه فیس بوک خود نوشته بود که نسرین در زمان ملاقات حاضر نشده بود, بعد نوشته بودکهنسرین گفته است چون می خواستنداو را با چشم بند به ملاقات بیاورند وی حاضر به انجام این ملاقات نشده بود است.از میان کسانی که همدردی خود را با این خانواده ابراز نموده اند می توان از همسر میر حسین موسوی و سفیر بریتانیا سیمون گس نام برد.از اوپرسیدم با توجه به روابط بین دولت و گروه مخالف و اختلافات دیپلماتیکی بین تهران و لندن آیا نگرانی این مساله وجود ندارد که ابراز همدردی این اشخاص عملی دور از احتیاط و مشکل ساز باشد؟
در پاسخ بیان کرد:جهت گیری افراد سیاسی در خصوص این موارد میتواند حساسیت موضوع را بیشتر کند اما از طرف دیگربی تفاوتی به نقض حقوق بشر می تواند شرایط را بدتر کند.
اخیرا در ایتالیا بیانیه ای از طرف کانون وکلای شهر بولزانو وهمینطور شورای شهر شهرداری فلورانس به حمایت از نسرین ستوده صادر شده
. مورد سکینه آشتیانی بیشتر مورد توجه قرارگرفته.از خندان میپرسم آیا شباهتی بین قضیه سکینه و همسرش مشاهده می کند؟
در جواب می گوید: دو مورد کاملا متفاوت هستند , نسرین قربانی دفاع از دهها زن و مردی شده که مانند سکینه قربانی نقض حقوق بشر بوده اند. مبارزه علیه نسرین و افرادی مانند نسرین بمعنی مبارزه با عدالت است.

martedì 15 marzo 2011

La battaglia di un marito iraniano di Viviana Mazza




http://27esimaora.corriere.it/articolo/la-battaglia-di-un-marito-iraniano/#more-561

corriere della Sera 27esimaora
MAR 14

La battaglia di un marito iraniano

Tags: avvocato, diritti umani, giornalismo, iran, marito, nasrin sotoudeh, reza khandan

Reza Khandan ha 47 anni, è il marito di un’avvocatessa iraniana che ha difeso detenuti politici, studenti, minorenni, attiviste per i diritti delle donne (e anche Shirin Ebadi). L’ho intervistato via email tramite un’attivista iraniana. Mi ha parlato di sua moglie, Nasrin Sotoudeh (nella foto qui sopra), da 6 mesi in prigione a Teheran, condannata a gennaio a 11 anni per “minaccia alla sicurezza nazionale” e “propaganda contro lo stato”; dopo il carcere, per altri 20 anni, non potrà esercitare l’attività di avvocato. Khandan è un grafico. Si sono conosciuti in un giornale dove per un periodo hanno lavorato entrambi. Lui sta cercando di presentare ricorso, e si prende cura della figlia di 11 anni e del figlio di 3. E’ stato arrestato per un giorno, a gennaio, per “pubblicazione di falsità” e “disturbo dell’opinione pubblica” dopo una sua lettera alla procura della Repubblica islamica e interviste concesse sulla moglie. Ma continua a parlare di lei.

Reza Khandan con il figlio Nima nella foto che usa nel suo profilo Facebook
Ha denunciato le condizioni di detenzione della moglie: lunghi periodi in isolamento (ora è in cella con altre due donne), scarsi contatti con l’avvocato difensore (“una sola volta prima del processo”) e con la famiglia. Ha affermato che, dopo tre scioperi della fame, il peso della moglie era sceso da 58 chili a 44. Scrive via email:

Nasrin non conosce la parola “paura”. In determinate circostanze, è cauta, ma solo per portare avanti il suo lavoro al meglio. Mi ricordo che dopo una telefonata di un funzionario della sicurezza dello Stato in cui mi chiedevano “Dì a tua moglie di mollare il caso di Shirin Ebadi, altrimenti anche lei avrà problemi”, riferii la cosa a Nasrin e lei, invece di spaventarsi, scrisse al ministro dell’Informazione di identificare la persona che aveva fatto la telefonata e di spiegare su quali basi era stata minacciata

Secondo Amnesty, Sotoudeh è stata condannata per le sue attività di avvocato e la collaborazione con il premio Nobel per la pace Ebadi. Tra le accuse, era stato citato anche un video che l’avvocatessa aveva inviato all’organizzazione di Bolzano “Human Rights International”, in occasione di un premio per i diritti umani assegnatole nel 2008, in cui compare senza velo, ma non è chiaro quanto abbia influito. Secondo Pen International sarebbe stata punita anche per interviste critiche nei confronti del governo a proposito dei diritti umani che ha concesso ai media stranieri dopo le elezioni presidenziali iraniane del 2009. Anche Khandan è stato arrestato a gennaio e, dopo un giorno, scarcerato su pagamento di una cauzione pari a 37mila euro. Amnesty dice che rischia di finire in carcere di nuovo.

Gli ho chiesto se è vero che gli hanno fatto pressioni perché smetta di parlare con i giornalisti e se pensa di obbedire. La sua risposta:

Dato che la stampa in Iran non ha permesso di pubblicare e diffondere le interviste con i familiari dei prigionieri, noi ci sentiamo costretti a parlare con la stampa estera. Finché questo rientra nei termini stabiliti dalle leggi, continuerò a parlare con i giornalisti stranieri.




Khandan continua a lavorare. I bambini vanno a scuola e all’asilo, e dallo psicologo. Il padre ha scritto su Facebook che pensava che Nima, che ha 3 anni, non si rendesse bene conto degli eventi. Ma il 5 febbraio il bambino ”si è svegliato, ha bevuto il suo tè prima di andare all’asilo e ha detto molto dolcemente: Prego che il signore che ha preso mia mamma la lasci andare”. Mehraveh, la figlia, parla poco, si è chiusa in se stessa. La sorella di Nasrin Sotoudeh dà una mano in casa; la madre ha l’Alzhaimer e il padre è morto mentre lei era in prigione. Non ha potuto partecipare al funerale.

Gli incontri con i figli:
Mehraveh e Nima hanno potuto vedere la madre per la prima volta dopo 60 giorni dalla detenzione, senza di me. La visita è durata 20 minuti. Ci fu una discussione accesa tra la sorella di Nasrin, che li accompagnava, e le guardie, e i bambini sono usciti piangendo. La seconda volta, 110 giorni dopo l’arresto di Nasrin, i bambini hanno potuto vedere la madre per 5 minuti. Io ho potuto farle visita per la prima volta 70 giorni dopo l’arresto, e tra noi c’era il vetro divisorio. Il mio primo incontro con lei faccia a faccia è avvenuto in tribunale (a gennaio ndr), in presenza delle guardie. Ora ogni due settimane è possibile parlarle attraverso il vetro divisorio. Ci hanno consigliato di non portare i bambini.





I bambini vanno comunque alle visite, qualche volta. Capita anche che le visite saltino. Una volta, ha scritto Khandan su Facebook, sua moglie non si è presentata. Lui ha detto che volevano bendarla per il colloquio con i familiari, e lei ha preferito non andare. Tra le persone che hanno mostrato solidarietà alla famiglia ci sono la moglie del leader dell’opposizione Mir Hossein Mousavi e l’ambasciatore britannico Simon Gass. Vista l’ostilità tra governo e opposizione in Iran e i problemi diplomatici tra Londra e Teheran, gli ho chiesto se non teme che l’appoggio di queste personalità sia controproducente. La sua risposta:

Una presa di posizione delle personalità politiche può rendere più delicato un caso, ma d’altra parte l’indifferenza verso le violazioni dei diritti umani può anche peggiorare la situazione.

In Italia, di recente hanno fatto appelli per Sotoudeh l‘ordine degli avvocati di Bolzano e il consiglio comunale di Firenze. E’ più noto il caso di Sakineh Ashtiani. Ho chiesto a Khandan se vede somiglianze tra il caso di sua moglie e quello di Sakineh.

I loro casi sono completamente diversi. Nasrin è vittima perché ha difeso decine di uomini e donne che, come Sakineh, sono vittime della violazione dei diritti umani. Lottare contro Nasrin e persone come Nasrin significa lottare contro la giustizia.

lunedì 14 marzo 2011

نامه به رییس جمهور منتخب مردم برزیل سرکار خانم دیلما روسف

http://irangenderequality.com/index.php?option=com_content&id=97

نامه به رییس جمهور منتخب مردم برزیل سرکار خانم دیلما روسف
رونوشت به رسانه هاتاریخ: 10 مارس
2011
خانم دیلما روسف،ر ییس جمهور کشور برزیل خانم رییس جمهور، ابتدا پیام تبریک ما را به مناسبت روز جهانی زن بپذیرید. امیدواریم که شما بتوانید با اتکا به آرای مردمان برزیل به خواست های جنبش زنان در کشور خود تحقق ببخشید. ما آرزومندیم که همبستگی شهروندان برزیل و ایران با تحکیم روابط دوستانه و مبتنی بر آزادی و برابری خواهی و به ویژه پی گیری مبارزه علیه همه ی مظاهر ستم جنسی در جوامع ما، تحکیم و تعمیق یابد.خانم روسف، رییس جمهور محترم کشور برزیل، آنچه ما، جمعی از فعالین در عرصه حقوق زنان، را به نوشتن این نامه خطاب به شما واداشت، دو دلیل عمده دارد:شما نخستین رئیس جمهور زن منتخب برزیل هستید، از مبارزان سرشناس جنبش آزادی خواهی برزیل بوده اید، روزگاری زندانی سیاسی بوده اید و معنای شکنجه، آزار جسمی و روانی را لمس کرده اید.دلیل دوم وجود روابط گسترده ی دیپلماتیک و اقتصادی ایران و برزیل است که در دولت های پیش از شما دنبال شده است. قاعدتا دولتمردان تاریخ و یا دولتزنانی که در روابط با سایر کشورها جز به منافع اقتصادی و سیاسی کشورشان نمی اندیشند، مورد توجه ما نیستند، اما سابقه فعالیت گسترده شما در مبارزات آزادیخواهانه ما را بر آن داشت تا از شما بخواهیم در مذاکراتی که با دولت ایران انجام می دهید موارد مربوط به نقض حقوق زنان و آزادی های فردی را مورد اعتراض قرار دهد، و منافع شهروندان و رعایت حقوق بشر و حقوق زنان در ایران را در چگونگی روابط تان با دولت ایران مدنظر قرار دهید.خانم رییس جمهور روسف، وضعیت تبعیض علیه زنان در ایران اسفناک است، به عنوان مثال، در زمینه حقوق سیاسی، هم براساس ابهامات قانونی در قانون اساسی و هم نهادهایی چون شورای نگهبان که ناظر بر امور انتخابات است، هیچ زنی نمی تواند در ایران رئیس جمهور شود.در زمینه ی قوانین خانواده، طبق قوانین ایران، زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند، به صرف زن بودن ملزمند که برای سفر، انتخاب شغل و تحصیلات از شوهر و خانواده پدری اجازه ی کتبی دریافت کنند. حق سرپرستی درخانواده با مرد است، و دختران در انتخاب شوهر استقلال ندارند و تنها با اجازه پدر و جد پدری می توانند ازدواج کنند. خشونت های ناموسی علیه زنان و چراغ سبز قانون به مردان، اعمال خشونت های خانگی علیه زنان را افزایش داده است. زنان حق طلاق برابر با مرد ندارند و قوانینی چون چند همسری مردان بسیاری از زنان را با مشکل مواجه کرده است.درزمینه حقوق شهروندی، زنان در ایران از حق انتخاب آزادانه ی پوشش خود محرومند و هر روز به دلیل شکل حجاب شان با خشونت پلیسی مواجه می شوند. زنان دانشجو با تبعیضات جنسیتی در دانشگاه ها رو به رو هستند و هم اکنون همچون مردان دانشجو به دلیل انتقاد و ابراز عقیده یا در زندان و تبعیدند یا از حق تحصیل محروم شده اند. فعالان کارگری، قومیتی و مذهبی به دلیل اعتراض به نقض حقوق شان، به خاطر دفاع از حق تحصیل به زبان مادری و به خاطر اعتراض به وجود فقر و محرومیت مورد خشونت قانونی قرار گرفته اند. زنان معترضی چون شیرین علم هولی فعال کرد جانش را به همین دلایل تسلیم اعدام کرد و و هر روز آمار اعدام و صدور حبس های طولانی برای زندانیان افزایش می یابد.نابرابری ها در عرصه ی حقوقی منجر به افزایش سرکوب و خشونت به زنان در همه ی عرصه های زندگی اجتماعی و خانوادگی شده است و اعمال خشونت های قانونی علیه زنان را شده است. قوانین خشونت آمیز اعدام و سنگسار تاکنون جان زنان زیادی را که سعی کرده اند در برابر بن بست های قانونی راه حل های فردی بیابند، گرفته است.خانم رئیس جمهور، زنان ایران در برابر این خشونت ها ساکت ننشسته اند، حقوق دانان و وکلای حقوق بشر و زنان، در قالب اقدامات فردی و جمعی و کمپین های بسیار، دست به اعتراض زده اند اما اعتراض آنان با بازداشت، تبعید و محرومیت از تحصیل مواجه شده است. نمونه هایی را نام می بریم؛ بهاره هدایت فعال دانشجویی و فعال حقوق زنان به خاطر خواندن بیانیه ای خطاب به دانشجویان جهان و شرکت در تجمع اعتراضی زنان به 9 سال زندان محکوم شده است، شیوا نظر آهاری گزارشگر حقوق بشر، فعال زنان و دانشجوی محروم از تحصیل به 4 سال زندان در تبعید و شلاق محکوم شده است. نسرین ستوده وکیل مدافع حقوق بشر که به جرم دفاع از موکلانش که عمدتا فعالان حقوق زنان، دانشجویی و کارگری و یا زنان و کودکان محروم و محکوم به اعدام بوده اند و هم چنین گفتگو با رسانه ها، از سپتامبر سال گذشته تاکنون در زندان است و اکنون به 11 سال زندان محکوم شده است.شما به تجربه می دانید که صاحبان قدرت برای موجه جلوه دادن سرکوب مردم و فعالین جنبش های مردمی، آنان را به جرایمی متهم و منتسب می کنند که واقعی نیستند. شما که برای سربلندی و رهایی مردمان برزیل رزمیده اید می دانید که آرمان خواهان همواره توسط قدرتمداران به همکاری با بیگانه و یا جرائمی مشابه و مستوجب مجازات، متهم می شوند.هم اکنون بسیاری از فعالان قومیتی، روزنامه نگاران، فعالان کارگری، سیاسی محکومیت های سنگین دریافت کرده اند.رییس جمهور محترم برزیل، تنها آرمان زنان مبارز ایرانی ارتقای آگاهی خود و خواهرانشان و تلاش برای تغییر موقعیت تبعیض آمیزشان بوده است. زینب جلالی زن جوان کرد و فعال جنبش کارگری اکنون پس از سال ها زندان، در انتظار اعدام به سر می برد. خانواده ها را به جرم اعتراض به زندانی و یا کشته شدن فرزندانشان به زندان می افکنند.خانم رییس جمهور، صدای مردم ایران را اکنون جهانیان می شنوند، صدایی که کاملا تفکیک شده از صدای دولت و مراجع قدرت در ایران است. ما معتقدیم که منافع درازمدت کشور برزیل با رشد دموکراسی در ایران و توجه به حقوق سیاسی و مدنی شهروندان ایران گره خورده است. منافع برزیل و پیوند عمیق و برابر مردم کشور شما و ما تنها در چارچوب احترام به آرمان های مشترک مردمان این دو کشور تحقق می یابد.ما از شما درخواست می کنیم که در هر نوع ارتباطی که طبق قوانین کشور خود با ایران لحاظ می کنید، به زنان ایران و جهان نشان دهید که شما به عنوان اولین رییس جمهور زن برزیل، در کنار آنان ایستاده اید و به نقض حقوق زنان و شهروندان در ایران معترضید.
با احترام

lunedì 7 marzo 2011

Crackdown on Women's Rights Activists in Iran

http://www.internationalpen.org.uk/go/news/8-march-2011--international-women-s-day-iran


Crackdown on Women's Rights Activists in Iran
On 8 March 2011, while the world celebrates International Women's Day, human rights lawyer, journalist and activist Nasrin Soutadeh will have been in prison for six months, and faces another ten and a half years in jail. Her sentence is part of a systematic assault on human rights defenders and activists in Iran, many of whom are subject to arbitrary arrest, travel bans, closure of their organisations and harassment. PEN International is calling for Soutadeh's release, and an end to arrests and persecution of all those who speak out on human rights abuses.

Nasrin Sotoudeh, aged 47 and a mother of two young children, was arrested on 4 September 2010 when she was summoned to the special court in Evin prison on charges of "propaganda against the state", "cooperating with the Association of Human Rights Defenders" and "conspiracy to disturb order". The arrest followed a raid on her home and office by security officers on 29 August 2010, who confiscated her files and documents. Her lawyer was not allowed to represent her in court or accompany her client during questioning. She was sentenced to eleven years in jail by Branch 26 of the Revolutionary Court on 9 January 2010. The court also banned her from practicing law and from leaving the country for twenty years.

Soutadeh is believed to be charged for critical interviews she gave to overseas media following the disputed June 2009 presidential election, and for her membership of the Association of Human Rights Defenders (see below for more details). The sentence comprises one year's imprisonment for "propaganda against the regime", and a total of ten years for the two charges of "acting against national security" and "violating the Islamic dress code (Hijab) in a filmed speech". She is appealing the sentence.

Soutadeh has spent much of her detention in solitary confinement at Tehran's Evin Prison. She has staged three hunger strikes to protest her prison conditions and violations of due process, and her physical condition is said to have deteriorated alarmingly. Since her arrest Nasrin Soutadeh has been allowed very limited access to her family and lawyer, in violation of the Iranian Penal Code which guarantees the right to weekly visits and receive phone calls from relatives. Concerns for her welfare are acute.

Nasrin Sotoudeh is best known as a human rights lawyer and activist, but has also worked as a journalist for several reformist newspapers including Jame'e. Since qualifying as a lawyer in 2003, she has specialised in women's and children's rights, and has continued to write articles on these issues. Many of her articles have been rejected for publication, including a report written for a special issue of Daricheh on women's rights for the occasion of 8 March (Women's Day) last year. Following the launch of the One Million Signatures Campaign for the Repeal of Discriminatory Laws in August 2006 by several leading women's rights activists (http://www.change4equality.co.uk/en/), and the widespread growth of the women's rights movement in Iran, she has represented many women's rights activists including Parvin Ardalan, a well-known PEN case (see previous alerts). She is a close associate of exiled lawyer and Nobel Peace Prize laureate Shirin Ebadi, and has represented many imprisoned Iranian opposition activists arrested in the unprecedented crackdown on dissent following the disputed presidential elections of 12 June 2009. Arrests are continuing, and many have been handed down lengthy sentences.

Click here to read some of Nasrin's articles in English translation:

http://www.iranianfeministschool.info/english/spip.php?article191
http://www.iranianfeministschool.info/english/spip.php?article105
http://www.iranianfeministschool.info/english/spip.php?article180

domenica 6 marzo 2011

Appello delle attiviste del movimento delle donne iraniane in occasione dell’8 marzo:

http://chrr.biz/spip.php?article13354
http://chrr.biz/spip.php?article13364

Non sarà possibile libertà senza uguaglianza!


L’8 marzo è la giornata mondiale delle donne. Una giornata dedicata a noi. Una giornata, in nome della libertà e dell’uguaglianza, che corrisponde al 17/12/1389 (data del calendario iraniano), un martedì di protesta.

Un altro 8 marzo per noi donne iraniane che, ogni anno, per parlare dei nostri diritti andiamo incontro ad una violenta e ingiusta repressione da parte delle forze dell’ordine governative.

Per le donne iraniane, a differenza delle donne di molti paesi, l’8 marzo non è un giorno di festa in cui ci si scambiano fiori. È la giornata della minaccia e dell’incertezza. È la giornata della protesta!

Da anni, in questa data, nelle nostre case, nei parchi, nelle sale chiuse e per le strade sussurriamo e a volte urliamo “no alla discriminazione!”, pagando un prezzo alto.

Di tutto ciò non sono rimasti solo ricordi e leggi non modificate. Abbiamo scritto una pagina di storia nella quale silenzio e sottomissione non vengono considerati valore. Una storia che ha insegnato alle giovani generazioni a resistere di fronte alla violenza. Una storia che ha insegnato a donne e uomini a dire “no all’imposizione!”. Una storia di cui ciascuna pagina rappresenta il tenace impegno per una vita migliore.



Noi, un gruppo di attiviste del movimento delle donne iraniane, manifestiamo la nostra solidarietà con donne e uomini che gridano in nome della libertà e della democrazia per le strade delle città iraniane, e a conferma dell’appello di Shirin Ebadi ribadiamo che: “negli avvenimenti politici, non dimentichiamo le nostre richieste fondate sull’uguaglianza giuridica; in questo giorno, insieme ai nostri fratelli, scendiamo per le strade e appoggiamo le richieste di tutti, perché raggiungere l’uguaglianza dei diritti è possibile solo in uno stato democratico”.

Noi, scendiamo per le strade insieme alle nostre sorelle la cui voce di protesta, in Iran, anche nella giornata mondiale delle donne, viene repressa; lo facciamo per le donne che nelle prigioni pagano il caro prezzo della libertà; per le madri che hanno perso i figli a seguito delle esecuzioni del governo iraniano; per le ragazze e le madri che hanno perso la vita per aver detto “non alla sottomissione”; per le ragazze che nessuna legge protegge di fronte al fanatismo maschile e ai crimini d’onore.

Noi scendiamo per le strade per essere la voce soffocata delle donne vittime della violenza, e insieme alle nostre sorelle in Tunisia, Egitto, Libano, Bahrein, Yemen, Libia, ecc, chiediamo uguaglianza di genere, libertà, e l’eliminazione di ogni forma di discriminazione legale e culturale.

In questo momento molti nostri fratelli e sorelle sono in carcere, perciò chiediamo anche la liberazione dei prigionieri di opinione.

Nessun sistema legale assicura giustizia e democrazia se all’interno delle singole leggi non c’è uguaglianza dei diritti tra uomo e donna. Perciò, cambiare le leggi significa iniziare il percorso verso la democrazia e l’uguaglianza di genere e garantire, nel nostro paese, uguali diritti per tutti. Senza dubbio, fino a quel giorno, ogni 8 marzo, per noi, sarà una giornata di protesta.

giovedì 3 marzo 2011

زنان در يک انقلاب پيروز، نوال السعداوی







http://news.gooya.com/politics/archives/2011/03/118608.php

زنان در يک انقلاب پيروز، نوال السعداوی، ترجمه از نروژی: نريمان رحيمی
زمينه‌ انقلاب دمکراسی‌خواهی چند هفته‌ اخير در تونس و مصر را می‌توان در مبارزه‌ی طولانی‌مدت ما جست‌وجو کرد که از سال‌های هشتاد ميلادی آغاز شده است... اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سئوال بزرگ بر جا خواهد ماند: آيا سرانجام اين‌ بار زنان به حقوق‌شان خواهند رسيد؟
نوشته ی نوال السعداوی – اختصاصی برای نشريه نروژی عصر جديد – ۳ فوريه ۲۰۱۱

مصر- قاهره

آنچه را در روزهای اخير در مصر و پيش از آن در تونس شاهد بوده ايم اثبات کننده ی وجود يک انقلاب مردمی است. من شخصا در خيابان بوده و حضور توده های مردم را تجربه کرده ام. پليس از مردم می خواهد که به اعتراضات شان پايان دهند اما مردم اين کار را نخواهند کرد. اولين خواسته ی آنها برکناری حسنی مبارک از قدرت است و دومين خواسته شان برکناری دولت مصر.

مدت کوتاهی اين شايعه پيچيده بود که اسرائيل نيروی پليس مصر را مجهز می کند ولی اين فقط شايعه ای بود که از طرف مقامات حکومتی پخش می شد. آنها آگاهانه از ترساندن مردم برای توقف انقلاب استفاده می کنند. دوشنبه ی پيش که به بيمارستانی در قاهره رفته بودم دانشجوی جوانی را ملاقات کردم که چشمانش مورد اصابت گلوله های لاستيکی قرار گرفته بود. اين دانشجو يکی از تعداد زياد جوانانی است که با اين روش مورد حمله ی پليس واقع شده اند. آيا می توانيد تصور کنيد که از روی قصد چشمان مردم را هدف قرار می دهند؟

هم حکومت های عرب و هم بويژه آمريکا و اسرائيل از گرايش انقلابی رويدادها در هراس افتاده اند- مثل آنچه در تونس رخ داد و زين العابدين بن علی ديکتاتور روز ۱۴ ژانويه از کشور فرار کرد. آن کشورها دقيقا از تحولات مردمی ديگر کشورها - مثل آنچه که مردم مصر از ۲۵ ژانويه در اعتراض به خودکامگی سی ساله ی حسنی مبارک آفريده اند، می ترسند.

اين حکومت ها که هم در درون و هم در بيرون با هم همکاری می کنند تجربه ی زيادی در سازمان دادن کودتا عليه خواسته های مردم دارند. آنها زبان توطئه و کودتای نظامی را می فهمند- هم در تئوری و هم در عمل و با اين حال هنگام رو در رويی با انقلابی که توسط خود مردم انجام می شود دچار ترس و سردرگمی می شوند، همانطور که در ژانويه ی امسال در تونس اتفاق افتاد.

انقلاب تونس عليرغم مانورهای سياسی و دخالت کشورهای ديگر پيروز خواهد شد. اين انقلاب مردمی پيروز می شود چرا که هم زنان و هم مردان و کودکان و جوانان – از دبستان تا دانشگاه را درگير و بسيج کرده است. زيرا انقلابی است که خود مردم تونس پشت آن قرار دارند و فريادهای آزادی، کرامت انسانی و عدالت بلندتر و بلندتر می شود.

سه واژه ی زيبا

شعارهای حقوق بشر و برابر-حقوقی بدون در نظر گرفتن جنسيت، دين، موقعيت اجتماعی، گرايش سياسی، رنگ پوست، زبان و صرف نظر از همه ی تفاوت های ديگر، شعارهايی والا و عالی هستند و بازگو کننده ی رويای عدالت و اخلاق سياسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. اين رويا بر فراز تعريف های تنگ و محدود از تعلقات قومی، دينی و ملی بازمانده از دوران پدرسالاری قرار می گيرد. اين همان چيزی است که يک انقلاب مردمی را از جنبش های نظامی گرايانه و نيروهای طرفدار تبعيض جدا می کند. اين جنبش های نظامی گرايانه و تبعيض گذار را گروه های مذهبی و قومی و يا گروههای سياسی که توسط اعضا و دسته های مردانه رهبری می شوند به راه می اندازند. اين گروهها وابسته به همان قشرهای قدرتمند اقتصادی، ناسيوناليستی و يا فرهنگی هستند.

صدای ميليونها مردم تونس سه واژه را فرياد زده است، فريادی که ذهن و قلب ما را تکان می دهد: "آزادی، عدالت و کرامت انسانی". سه واژه ی زيبا که با ميليونها صدای زنان، مردان، کودکان، جوانان و دانشجويان صرف نظر از جنسيت شان، در فضا طنين انداز است. صداهايی که اين روزها الهام بخش ما در مصر شده است.

تنها روشی که تضمين کننده ی پيروزی انقلاب هاست، شرکت همه ی مردم است: زنان و مردان و جوانان. اينگونه است که انقلاب مردمی نمی ميرد. نه مانند آن انقلاب هايی که بوسيله ی تعداد اندکی از نخبه گان فرهنگی پدرسالار به بيراهه می افتند. نگاه کنيد که چگونه وزيران و نخبه گان در قدرت برای نفوذ در جنبش و بدست گرفتن کنترل دولت انتقالی و جلوگيری از پيشرفت انقلاب شعار می دهند: "مرگ بر رژيم بن علی!". ولی مردم تونس رويدادها را دنبال می کنند. مردان و زنان و جوانان تونسی دوباره به خيابان ها آمدند و توطئه ها را افشا کردند و بالايی های فرصت طلب را از دولت انتقالی بيرون راندند.



با اين حال هنوز نيروهايی وجود دارند که هم در درون و هم در بيرون برای نابودی انقلاب تونس فعاليت می کنند.

حال پرسش اين است: جای زنان سختکوش تونسی در دولت موقت آن کشور کجاست؟ بيشترين چهره هايی که می بينيم مردان هستند. پس زنان تونسی چگونه در اين انقلاب شرکت کرده اند؟ به تازگی در جايی خواندم که يک کارگردان زن تونسی در دولت جديد وزير فرهنگ شده است. اين به هرحال خبر خوبی است ولی آيا همين زن بودن و فيلمساز بودن کافی است که مخالف سرکوب طبقاتی پدرسالارانه هم باشد؟ آيا همين انتخاب يک وزير زن برای تحکيم انقلاب کافيست؟

وفاداری به انقلاب

آيا تضمينی وجود دارد که وزيران دولت طرفدار انقلاب باشند؟ آيا وزيران زن انقلابی بخشی از سيستم حاکميت تازه نخواهند شد، همانگونه که مردان می شوند؟ آيا زنان وزير و نماينده ی مجلس در کشور ما (همانند آمريکا و اروپا که شامل اسکانديناوی هم می شود) زير نام دموکراسی، مدافع منافع طبقاتی قومی و پدرسالارانه نخواهند شد؟

افزودن تعداد زنان در دولت بصورت سهميه بندی چه نقشی خواهد داشت؟ آيا صرف افزودن تعداد وزيران زن يک تحول اساسی خواهد بود يا طرز فکر زنان را درباره ی تبعيض پدرسالارانه ی طبقاتی تغيير خواهد داد؟ اگر به تاريخ رهبران انقلابی در کشور خودمان و در جهان نگاه کنيم چه می بينيم؟ آيا همان وزيران سوسياليست پس از رسيدن به قدرت به مدافعان سرمايه داری تبديل نشدند؟

آيا مواضعی که هم زنان و هم مردان به آن اعتقاد دارند با تغيير جايگاه سياسی شان، دگرگون نخواهد شد؟ آيا همين رئيس جمهور سابق تونس بن علی در سال ۱۹۸۷ حبيب بورقيبه را پس از سی سال در قدرت، به نام انقلاب مردمی از کار برکنار نکرد؟

از هنگامی که بن علی در سال ۱۹۸۷ در تونس به قدرت رسيد ديکتاتوری زير نام دموکراسی رشد کرد. درست مثل مصر زير سلطه ی انور سادات (۱۹۸۱-۱۹۷۰)، وقتی که مناسبات تجاری با آمريکا و اسرائيل برقرار شد. مردم در مصر به زندان افتاده اند و اجازه ی تفکر آزاد را نداشته اند، چه در کشورشان و چه بيرون از آن. اين بازی استعمار و طبقات پدرسالار بوده است، با لباس دموکراسی و نئوليبراليسم. برای نمونه من خودم زمان انورسادات، هنگام قتل عام مخالفان در سال ۱۹۸۱ در زندان بودم و در تمام طول مدت رياست جمهوری بن علی در تونس، از ورود به آن کشور محروم شده بودم.

پيش از آن توسط زنان و مردانی که کتاب ها و نوشته های مرا خوانده بودند به تونس دعوت شده بودم. هزاران نفر برای شنيدن سخنرانی هايم جمع می شدند. حتی يک بار در سال ۱۹۸۰ در راه محل سخنرانی من بخاطر صف طولانی مردم ترافيک سنگينی ايجاد شده بود، بطوری که برگزارکنندگان مجبور شدند محل و وقت سخنرانی را تغيير دهند و در روزهای بعد مردم مجبور بودند با قطار به محل سخنرانی در کايروان بيايند.

رئيس اخراجی تلويزيون

روزی ياسر عرفات رهبر فلسطينی ها در جلسه ای با سران کشورهای عربی در تونس شرکت داشت. يکی از حاضران جلسه محمد فيق وزير اطلاعات مصر دوران ناصر بود. محمد فيق پس از يکی از سخنرانی هايم با من درباره ی تونس مدرن صحبت می کرد. در آنجا از عرفات نقل قول کرد که به شوخی گفته بود نوال السعداوی همانقدر در تونس نامطلوب تلقی می شود که ام کلثوم! (ام کلثوم آنقدر در تونس پر طرفدار بود که موجب برقراری رابطه ی دوستانه ی مصر و تونس در سال ۱۹۷۰، دوران رقيب بن علی، شده بود). من به محمد فيق پاسخ دادم که "محبوبيت يک نويسنده را نمی شود با محبوبيت يک فوتباليست، يک رقصنده و يا يک خواننده ی معمولی مقايسه کرد، و حالا مگر ام کلثوم چه عيبی دارد؟"

خود بورقيبه پيش از آنکه در سال ۱۹۸۷ سرنگون شود ممنوعيت ورود مرا به تونس امضا کرده بود. من در يکی از مصاحبه های تلويزيونی ام گفته بودم که جنبش زنان تونس صد سال است که برای رهايی مبارزه کرده، و نه برای سوء استفاده ی افراد از قدرت. پرزيدنت بورقيبه تصادفا مصاحبه را شنيده بود دستور اخراج رئيس تلويزيون را صادر کرده و همزمان اعلام کرده بود که او خودش رها کننده ی زنان تونسی است. روزنامه های مراکشی اين جريان را نوشتند و دموکراسی قلابی بورقيبه را افشا کردند.

اکنون چه کسی می تواند تضمين کند که انقلاب تونس برای رسيدن به آزادی، کرامت انسانی و عدالت برای زنان و مردان تونسی رو به جلو خواهد رفت؟ مگر چند بار پيش آمده است که زنان در مبارزات مردمی شرکت نکرده باشند؟ آنها در مبارزات فلسطين، مصر، لبنان، سودان و جاهای ديگر فعالانه حضور داشته اند.

اگر انقلاب مصر و تونس در عمل به انجام برسد، يک سوال بزرگ بر جا خواهد ماند: آيا سرانجام اينبار زنان به حقوق شان خواهند رسيد؟