martedì 12 giugno 2012

آیا جنبش زنان مرده است؟

http://radiozamaneh.com/society/women/2012/06/11/15530 03/22/1391 مریم حسین‌خواه مریم حسین‌خواه - آیا جنبش زنان ایران در پی حوادث پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ دچار افول شده است؟ این سئوالی است که در سه سال گذشته و با شدت گرفتن سرکوب‌ها در ایران بار‌ها مطرح شده و‌ گاه تا آنجا پیش رفته که برخی، از "مرگ جنبش زنان" سخن گفته‌اند و مدعی شده‌اند که عواملی همچون سرکوب‌های گسترده و مهاجرت اجباری شمار زیادی از اعضای این جنبش، فعالیت آن را "متوقف و بدون تاثیر" کرده است. پاسخ دادن به این سئوال اما از سویی نیازمند شناخت ساختار جنبش زنان و شیوه‌های مختلف آن است و از سوی دیگر نیازمند درک وضعیتی که نه تنها این جنبش، بلکه جامعه مدنی ایران در سال‌های اخیر دچار آن شده است. با تعریف کلاسیک از یک جنبش اجتماعی و زیر ذره‌بین گذاشتن آن بخش از فعالیت‌های جنبش زنان که در رسانه‌ها منعکس شده است، شاید به آسانی بتوان حکم مرگ یا تضعیف نزدیک به موت این جنبش را اعلام کرد، اما نگاهی فرا‌تر از این چارچوب‌ها، شاید پاسخی دیگر به این پرسش داشته باشد و بتواند تصویری روشن‎‌تر از وضعیت فعلی جنبش زنان و تاثیر رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بر آن، نشان بدهد. تصویری که از جنبش زنان دیده می‌شود سه سال پیش در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، با وجود آنکه فعالیت بسیاری از نهادهای مدنی مستقل زنان در اثر فشارهای مستقیم و غیرمستقیم حاکمیت متوقف شده بود و نهادهای باقی مانده بیشتر در قالب کمپین‌ها و ائتلاف‌های میان گروهی بودند و زیر سایه تهدیدهای مداوم امنیتی به کار خود ادامه می‌دادند، جنبش زنان هنوز آنقدر قدرت داشت که بتواند یکی از فراگیرترین ائتلاف‌های خود را برای مخالفت با لایحه حمایت از خانواده تشکیل دهد و در نهایت آن را از دستور کار مجلس خارج کند، به حضور خیابانی خود برای گفت‌وگوی چهره به چهره با مردم درباره نابرابری‌های حقوقی ادامه دهد و حتی در روزهای تبلیغات انتخاباتی با راه‌اندازی "همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات درانتخابات" در خیابان‌های شهر به طرح مطالبات زنان بپردازد. جلوه جواهری: ادامه فعالیت در قالب گروه‌های کوچک و پراکنده‌ای است که سعی در ارتباط با هم دارند؛ از همین رو شاید داوری کلی در مورد جنبش زنان- که عموماً براساس گزارش‌های رسانه‌ای صورت می‌گیرد- این است که جنبش دچار رکود و سکون شده است کمی پیشتر از آن در نخستین سال‌های روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، تجمع‌های خیابانی جنبش زنان همچنان ادامه داشت و با توقف این حضور خیابانی گسترده به خاطر بازداشت‌ها و فشار متمرکز نیروهای امنیتی، فعالیت کمپین‌های زنان هیچ‌گاه متوقف نشد و در مقاطعی موفق به تحقق حداقلی برخی خواسته‌های خود نیز شدند. اکنون، با گذشت سه سال از آغاز سرکوب‌های فراگیر جامعه مدنی در ایران، کمتر نشانی از فعالیت‌های جمعی، فراگیر و علنی از سوی جنبش زنان دیده می‌شود و این شاید محوری‌ترین استدلال افرادی باشد که قائل به افول جنبش زنان در ایران هستند. علاوه بر برخی افراد خارج از جنبش زنان که به صراحت از تضعیف و افول جنبش زنان سخن می‌گویند، برخی فعالان جنبش زنان از جمله افرادی که همچنان به فعالیت‌های خود در ایران ادامه می‌دهند نیز به تغییر شرایط فعالیت در جنبش زنان و نحوه عملکرد آن اذعان دارند. نفیسه آزاد، از فعالان کمپین یک میلیون امضا که در ایران به فعالیت خود در حوزه زنان ادامه می‌دهد در یادداشتی که شهریورماه سال ۱۳۹۰ نوشته است، می‌گوید: "مدت‌هاست در حوزه زنان، اثری از فعالیت درخور، موضع‌گیری به جا و موثر، یا از همه مهم‌تر عمل جمعی که معنای جنبش را در ذهن تداعی کند، نمی‌بینیم." اینگونه انتقادات درونی اگرچه با انتقادات برخی فعالان سیاسی همچون علی افشاری که شکل نگرفتن اعتراض‌های خیابانی از سوی جنبش زنان در روز هشتم مارس را نشانه "رکود" این جنبش دانسته و اقداماتی همچون ظرفیت‌سازی، برگزاری کارگاه‌های آموزشی، آگاهی‌رسانی و ادامه انتشار رسانه‌های اینترنتی را "به منزله وجود جنبش اجتماعی" نمی‌دانند، متفاوت است، اما در هرحال نشان از تغییر در وضعیت جنبش زنان دارد. حتی اگر دلیل این تغییر چنان که نسیم سرابندی‌زاده، دبیر سابق کمیسیون زنان دفتر تحکیم می‌گوید، رسانه‌ای نکردن فعالیت‌ها باشد. کم نیستند افرادی همچون محمد مالجو، اقتصاددان و استاد دانشگاه که "مهاجرت انبوهی از فعالان جنبش زنان" در سال‌های اخیر را موجب "تضعیف جنبش زنان در داخل کشور" می‌دانند و معتقدند: "صدای مخالف مهاجران معترض در بهترین حالت فقط در فضای مجازی طنین می‌یابد که فضایی مناسب برای آگاهی‌رسانی است و برای سازماندهی که مشکل فعلی جنبش زنان است، کارساز نیست." نسیم سرابندی‌زاده که پس از وقایع سال ۱۳۸۸ در دانمارک اقامت دارد، چندی پیش به رادیو زمانه گفت: "حرکت‌های خردی که همچنان در داخل شبکه‌های زنان وجود دارد، در شرایط فعلی چندان نشانه و فرصت بروز ندارد و اگر فعالیتی باشد مثلاً در حد کتابخوانی و پخش بروشور، فعالان صلاح می‌بینند آن را رسانه‌ای نکنند تا از سرکوب بگریزند." منتشر نکردن خبر برگزاری کارگاه‌های آموزشی از سوی فعالان کمپین یک میلیون امضا برای ۴۰۶ نفر در فاصله شهریور ۱۳۸۸- ۱۳۸۹ در شهرهای تهران، رشت، اصفهان و ساری، یکی از همین فعالیت‌ها بود که برای تضمین ادامه کار، تنها پس از اتمام کارگاه‌ها در یک گزارش کوتاه از آن یاد شد. این‌گونه فعالیت‌ها که با چراغ خاموش و به منظور کادرسازی و حفظ ارتباطات موجود انجام می‌شود اما فقط بخشی از تصویری است که می‌تواند وضعیت کنونی جنبش زنان را نشان دهد. بخش دیگری از این تصویر چنانکه جلوه جواهری، از دیگر فعالان مقیم ایران کمپین یک میلیون امضا در گفت‌وگو با رادیو زمانه می‌گوید: "ادامه فعالیت در قالب گروه‌های کوچک و پراکنده‌ای است که سعی در ارتباط با هم دارند؛ گروه‌هایی که برخی اعضای آن به کلی ارتباط خود را با فعالان پیشین از دست داده‌اند یا افراد جدیدی هستند که هرگز با این فعالان قدیمی ارتباط نداشته‌اند، از همین رو شاید داوری کلی در مورد جنبش زنان- که عموماً براساس گزارش‌های رسانه‌ای صورت می‌گیرد- این است که جنبش دچار رکود و سکون شده است." در حالیکه جلوه جواهری نسبت به ادامه فعالیت این گروه‌های کوچک و جذب نیروهای جدید از سوی آنها اظهار خوش‌بینی می‌کند و آن را نشانه‌ای از "روشن بودن خواسته‌های جنبش زنان" می‌داند، این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که نبود واکنش جدی و فراگیر نسبت به بسیاری از رخدادهای حوزه زنان همچون تبعیض‌های جنسیتی مستتر در قانون جدید مجازات اسلامی، تفکیک‌ها و تبعیض‌های جنسیتی اعمال شده در دانشگاه‌ها، ابلاغ محدودیت‌های جدی برای اشتغال زنان و حتی بازداشت گسترده فعالان جنبش زنان و ده‌ها مورد دیگری که پیش از این به طور حتم واکنش گسترده فعالان زن را در پی داشت، در ساختن تصویر کنونی جنبش زنان لااقل برای مخاطبان بیرونی که حرکت جنبش زنان را از نگاه رسانه‌ها دنبال می‌کند، تاثیرگذار بوده است. حرکت‌های مقطعی همچون اعتراض به گسترش خشونت‌ علیه زنان در جامعه، راه‌اندازی کمپین مبارزه با اسیدپاشی، انتشار بیانیه‌های جمعی از سوی فعالان داخل و خارج از کشور در آستانه روز جهانی زن یا اعتراض به بازداشت اعضای جنبش زنان و... نیز با تمام تاثیرگذاری خود موفق به ترمیم این تصور نشده‌اند. زندان، سکوت، مهاجرت یا چراغ‌ها خاموش سرکوب‌های اعمال شده از سوی حاکمیت، از مهم‌ترین عوامل تاثیرگزار در وضعیت فعلی جنبش زنان است و چنانکه آسیه امینی اردیبهشت ۱۳۹۰ به کانون زنان ایرانی می‌گوید، "جنبش زنان یک سازمان سیاسی نیست که انتظار داشته باشیم در برابر سرکوب سیاسی رفتارهای پارتیزانی از خودش نشان بدهد. بنابراین طبیعی است که تا مدتی در برابر برخوردهای شدید حکومت دچار شوک می‌شود". در سه سال گذشته ده‌ها نفر از فعالان شناخته شده و اعضای جوان جنبش زنان بازداشت شدند و تنها در یک سال نخست پس از انتخابات بیش از ۵۰ نفر از آنان راهی زندان شد. این روند با گذشت سه سال هنوز متوقف نشده است و علاوه بر آن نمی‌توان احضار‌ها، بازجویی‌ها و تهدیدهای مدام نیروهای امنیتی علیه فعالان جنبش زنان را نادیده گرفت. این سرکوب‌ها از سویی برخی فعالان را روانه زندان یا خانه نشین کرده و از سوی دیگر برخی را به مهاجرت‎های اجباری کوچ داده است. با وجود اینکه بخش دیگری از جنبش زنان علی‌رغم همه این فشار‌ها به فعالیت خود هرچند به شکلی متفاوت با قبل ادامه می‌‎دهد، اما خروج بخشی از فعالان زن که شمار زیادی از آن‌ها از چهره‌های سر‌شناس و سازمان‌دهندگان جنبش زنان هستند، یکی از فاکتورهای مهمی است که در بررسی وضعیت کنونی این جنبش باید به آن توجه شود. در سه سال گذشته ده‌ها نفر از فعالان جنبش زنان بازداشت شدند و تنها در یک سال نخست پس از انتخابات بیش از ۵۰ نفر از آنان راهی زندان شد، این سرکوب‌ها از سویی برخی فعالان را روانه زندان یا خانه نشین کرده و از سوی دیگر برخی را به مهاجرت ‎های اجباری کوچ داده است کم نیستند افرادی همچون محمد مالجو، اقتصاددان و استاد دانشگاه که "مهاجرت انبوهی از فعالان جنبش زنان" در سال‌های اخیر را موجب "تضعیف جنبش زنان در داخل کشور" می‌دانند و معتقدند: "صدای مخالف مهاجران معترض در بهترین حالت فقط در فضای مجازی طنین می‌یابد که فضایی مناسب برای آگاهی‌رسانی است و برای سازماندهی که مشکل فعلی جنبش زنان است، کارساز نیست." این حضور مجازی اما تمامی ماجرا نیست و تجربه‌های پیشین این جنبش در ارتباط با فعالان حقوق زنان ایرانی مقیم خارج از کشور نشان می‌دهد که اعضای این جنبش می‎توانند با فعالیت بر مبنای مدل دوی امدادی، هرکدام بخشی از کار را انجام داده و مرحله بعدی را به عهده آن بخش از جنبش بگذارند که دسترسی مناسب‌تری به ابزارهای لازم دارد. علاوه بر این، حرکت بر پایه ظرفیت‌سازی‌هایی که از سال‌ها پیش در جنبش زنان انجام شده است، می‌تواند مانعی دیگر بر فروپاشی و تضعیف آن در شرایط خروج بخشی از اعضای آن از ایران باشد و چنانکه مینو مرتاضی لنگرودی، از اعضای مادران صلح اسفند ۱۳۹۰ در مصاحبه با کانون زنان ایرانی می‌گوید این جنبش می‌تواند به مثابه "موجود زنده" موفق به "ترمیم و بازسازی" خود شود. به گفته او که همچنان از تهران پیگیر فعالیت‌هایش در حوزه زنان است، "وقتی محدودیت‌های امنیتی پیش آمد بخشی از فعالان جنبش زنان مجبور به مهاجرت شدند و وقفه‌ای کوتاه در روند فعالیت‌های برابری خواهانه زنان ایجاد شد. در حالی که در واقعیت، فضاسازی‌های سال‌های قبل و بذری که نخبگان کاشته بودند به بار نشست. هر چند نقش آوانگارد زنان نخبه کمتر شده، اما در بدنه و متن اجتماع زن باوری به مدد زنان کنشگر جنبش زنان در دیگر خرده جنبش‌های اجتماعی نهادینه‌تر شده است". اعضای جدیدی که در همین دوران سرکوب، کم کم به جنبش زنان اضافه شده‌اند و گهگاه نام‍شان از گوشه و کنار شنیده می‌شود و یا بدون شنیده شدن نامشان، کارشان دیده می‌شود، نشانه‌ای از روند رو به ترمیم بدنه جنبش زنان است که می‌تواند خلاء خروج بخشی از نیروهای این جنبش را پر کند، آنچه اما همچنان بر جنبش زنان تاثیر منفی خواهد گذاشت، مرزبندی بین اعضای داخل و خارج از کشور در این جنبش است. این مرزبندی و آنچه گهگاه در شیوه‌های ارتباطی فعالان داخل ایران و فعالان خارج شده از ایران دیده می‌شود، حاکی از بی‌تجربگی هر دو طرف در یافتن راه‌های جدید برای واکنش هماهنگ و مشترک است و چنانکه نفیسه آزاد نیز معتقد است: "در جنبش زنان هنوز این ابتکار یا خلاقیت وجود ندارد که این پراکندگی جغرافیایی را به ابزار قدرت تبدیل کند." جنبش سبز و جنبش زنان: همکاری یا استحاله؟ با وجود اهمیت سرکوب جنبش زنان و مهاجرت اجباری شماری از اعضای آن که یکی دیگر از تبعات این سرکوب بود، آنها را نمی‌توان تنها عوامل موثر در وضعیت فعلی جنبش زنان دانست و بخش دیگر از اتفاق‌های رخ داده در بدنه جنبش زنان، به فراگیر شدن جنبش سبز، به مثابه یک جنبش سیاسی و چگونگی برخورد زنان جوان فعال در جنبش زنان با آن برمی‌گردد. به "حاشیه" رفتن برخی فعالیت‌های جنبش زنان، نقطه مشترک بسیاری از تحلیل‌هایی است که وضعیت فعلی این جنبش را رصد می‌کنند. اما آیا همانگونه که برخی اعلام کرده‌اند، این حاشیه‌‌ همان "افول" جنبش زنان است، یا آنگونه که فعالان این جنبش می‌گویند تنها شاهد تغییری در "نقشه نیروهای جنبش" هستیم پروین اردلان، در گفت‌وگو با رادیو زمانه بخشی از این مواجهه را "استحاله" جنبش زنان در جنبش سبز می‎داند و معتقد است که این امر در عمل به استقلال جنبش ضربه وارد کرده است. این فعال حقوق زنان، مارس ۲۰۱۱ نیز در مصاحبه با سایت دانشجو نیوز، "توقف فعالیت اکثر گروه‌های زنان در پیش از انتخابات ۱۳۸۸ به خاطر شرایط سرکوب"، "وجود تنوع و اختلاف آرای بالا در جنبش زنان"، "رویکرد معطوف به کاندیدا به جای مطالبات در انتخابات ۱۳۸۸" و "هیجان بالای سیاسی در دوران انتخابات" را از جمله عواملی عنوان کرده بود که جنبش زنان را در روزهای پس از انتخابات در حاشیه قرار دادند؛ در حاشیه قرار گرفتنی که در واکنش‌های بعدی جنبش زنان در رخدادهای پس از انتخابات تاثیرگذار بود و تا مدتی آن را دچار شوک و سکوت کرد. محبوبه عباسقلی‌زاده نیز اسفند ۱۳۸۸ در مقاله‌ای که به بررسی چگونگی مواجهه جنبش زنان با جنبش سبز پرداخته است، می‌گوید: "مهم‌ترین تغییری که جنبش زنان در سال ۸۸ با آن مواجه شد، ظهور بدنه اجتماعی جنبش زنان در بستر حرکت‌های اعتراضی سبز، پیشی جستن آن‌ها از رهبران متعارف جنبش زنان و مرئی شدن نوعی عاملیت مستقل و معطوف به تغییرات دمکراتیک در بین آن‌ها بوده است." وی اما از این تغییرات با عنوان "تغییر نقشه نیروهای جنبش زنان" یاد می‌کند و معتقد است که از یکسو، جنبش سبز باعث "مرئی" شدن نقش زنان در "کاهش خشونت‌های خیابانی و یا شکستن کلیشه‌های جنسیتی در کنش‌های اعتراضی" شد و از سوی دیگر سرکوب‌های حکومت، "نیروهای مدنی جنبش زنان" را به حاشیه برد. حرکت با چراغ خاموش به "حاشیه" رفتن برخی فعالان و فعالیت‌های جنبش زنان، نقطه مشترک بسیاری از تحلیل‌هایی است که وضعیت این جنبش را پس از اعتراض‌های سه سال پیش رصد می‌کنند. اما آیا همانگونه که برخی روزنامه‌نگاران، فعالان سیاسی و افراد دانشگاهی اعلام کرده‌اند، این حاشیه‌‌ همان "افول" یا "مرگ" جنبش زنان است، یا آنگونه که فعالان این جنبش می‌گویند تنها شاهد تغییری در "نقشه نیروهای جنبش" هستیم. جلوه جواهری در گفت‌وگو با زمانه با اشاره به اینکه در حال حاضر جنبش‌های اجتماعی در ایران از جمله جنبش زنان به دلیل شرایط فشار در "شکلی پنهان‌تر" به حرکت ادامه دهند، می‌گوید: "با این وجود شکل پنهان فعلی جنبش زنان به هیچ وجه قابل قیاس با شکلی که در دهه ۶۰ داشته نیست. یعنی این شکل فعالیت نوعی سکون نیست، چرا که شرایط کنونی و حرکتی که زنان پیش برده‌اند با شرایط قبل از باز شدن نسبی فضا در نیمه دوم دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ فرق می‌کند. جنبش زنان همچنان در حال پیشروی است و پروژه‌هایی را در دست انجام دارد و سعی می‌کند به جذب نیرو و هدایت این پروژه‌ها بپردازد، اما با شکلی متفاوت از سال‌های گذشته یعنی به نوعی با دست‌های بسته‌تر در رسانه‌ای کردن فعالیت‌ها." وی ادامه می‌دهد: "تغییر عمده‌ای که در شکل فعالیت ایجاد شده بیش از همه در اندازه حرکت‌ها و ائتلاف‌های درون جنبش برای پیگیری مطالبات نمایان است. اگر در نیمه اول دهه ۸۰ به این ضرورت و توانایی رسیده بودیم که می‌بایست با خرد جمعی و ائتلاف‌های بزرگ حول محورهای مشترک به فعالیت بپردازیم اکنون می‌دانیم که چنین چیزی در شرایط کنونی ممکن نیست حداقل به دو دلیل؛ اول آنکه به قدری فشارهای امنیتی و از بالا بر جنبش‌های اجتماعی در ایران بالاگرفته که هم به تضعیف یا از بین رفتن نهادهای زنان، چه دولتی چه نیمه دولتی و چه مستقل از دولت منجر شده است و هم بسیاری از نیروهای جنبش در سال‌های گذشته یا به زندان افتاده‌اند یا تحت فشارهای موجود، به خارج از ایران مهاجرت کرده‌اند و پناهنده شده‌اند. از طرف دیگر این فشار‌ها در عمل فرصتی را برای جمع شدن در اشل بزرگ فراهم نمی‌کند." پروین اردلان: یکی از آموزه‌های فعالیت در جنبش زنان برای من، باز نایستادن در هر حالتی بوده است. به عبارتی حفظ نیرو از یک سو و استراتژی از سوی دیگر. اگر فعالیت‌های محفلی پاسخگو نبود، به تشکیل گروه روی آوردیم. اگر اجازه تشکیل گروه نداشتیم در گروه‌های دیگر فعال شدیم. اگر امتیاز نشریه نداشتیم، خبرنامه منتشر کردیم. اگر خبرنامه را می‌گرفتند به سایت و شبکه‌های مجازی برای ارتباط روی آوردیم پروین اردلان نیز بدون وارد شدن به استدلال‌های نظری از منظری دیگر و با یادآوری تجربه چندین و چند ساله خود در جنبش زنان، درباره "افول یا صعود" آن سخن می‌گوید: "یکی از آموزه‌های فعالیت در جنبش زنان برای من، طی سی سال گذشته، باز نایستادن در هر حالتی بوده است. به عبارتی حفظ نیرو از یک سو و استراتژی از سوی دیگر. اگر فعالیت‌های محفلی پاسخگو نبود، به تشکیل گروه روی آوردیم. اگر اجازه تشکیل گروه نداشتیم در گروه‌های دیگر فعال شدیم. اگر امتیاز نشریه نداشتیم، خبرنامه منتشر کردیم. اگر خبرنامه را می‌گرفتند به سایت و شبکه‌های مجازی برای ارتباط روی آوردیم. اگر مانع تجمع و ارتباطمان با مردم شدند به اقدامات چهره به چهره پرداختیم. اگر مانع تشکیل گروه و ارتباط با فعالان جنبش‌های دیگر در ایران و خارج از ایران شدند به تشکیل ائتلاف و کمپین و شبکه پرداختیم. اگر شبکه‌ها ضعیف می‌کنند گروه‌هایی را که دردل این شبکه‌ها شکل گرفته‌اند عینیت بخشیم… واقعاً نهادینه کردن ایستایی تنها خطر بزرگ ما در جنبش زنان بوده است." سکوت جنبش زنان در برابر وقایعی همچون تصویب قوانین جدید تبعیض‌آمیز یا انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه گذشته، از دیگر موارد محل مناقشه درباره علائم حیات این جنبش است، اما باید توجه داشت که علاوه بر مشکلات ساختاری و موانع ناشی از سرکوب، شیوه مواجهه با دولت نیز در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری تبدیل به یکی از مسائل قابل بحث در نهادهای مدنی و سیاسی مخالف دولت شده و تا تحریم انتخابات مجلس از سوی احزاب سیاسی مخالف دولت که پیش از این دستی در قدرت داشته‌اند پیش رفته است. در واقع اگر در شرایط پیش از انتخابات فضای حداقلی برای طرح مطالبات از دولت و مجلس وجود داشت، در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، بسیاری از خواسته‌های مدنی به تغییرات اساسی‌تر و بنیادین سیاسی گره خورده است؛ گرهی که لزوماً به نفع جنبش زنان نیست و دست حاکمیت را برای تدوین و اجرایی کردن قوانین نابرابر باز خواهد گذاشت. فعالیت علنی و شفاف که تا پیش از این شیوه کار تعریف شده و پذیرفته شده در جنبش زنان بود و چالش‌های موجود در کارایی آن در نظم نوین سیاسی حاکم بر ایران، از دیگر مسائل مورد مناقشه در این زمینه است. محمد مالجو، اقتصاددان و استاد دانشگاه اسفندماه سال ۱۳۹۰ به سایت تغییر برای برابری می‌گوید: "هنوز در فضای جدید به این پرسش پاسخ داده نشده است که آیا استراتژی جنبش زنان کماکان بازی در زمین قانون است یا معطوف به فراتررفتن از نظم موجود سیاسی و اقتصادی. ایضاً هیچ مشخص نیست که جنبش زنان کماکان برای تحقق تغییرات حقوقی تلاش می‌کند یا از گفت‌وگو با تالارهای قدرت به تمامی مأیوس شده است." با وجود ابهام موجود در تعیین چگونگی و محدوده ارتباط با حاکمیت، به عنوان تنها نهادی که قدرت تغییر قوانین نابرابر، به عنوان یکی از اساسی‌ترین خواسته‌های جنبش زنان را دارد و تاثیری که این مسئله در همکاری‌های مشترک فعالان زن داخل و خارج از ایران می‌گذارد، یک مسئله همچنان شفاف است و آن اینکه جنبش زنان یا حداقل بخشی از آن که پیش از این نیز کار در بدنه جامعه و گفت‌وگوی چهره به چهره با مردم را در دستور کار خود قرار بود، همچنان و با همه محدودیت‌های پیش رو، به این شیوه خود پایبند است و با چراغی که گاه روشن، گاه خاموش و گاه سوسو می‌زند، قدم به قدم جلو می‌رود. پخش بروشور در خیابان‌های رشت در آستانه هشتم مارس امسال، اعتراض به خشونت علیه زنان در روز بیست و پنجم نوامبر سال گذشته در خیابان‌های تهران، دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی، کارهای میدانی و حتی عمومی که رسانه‌ای نمی‌شوند و واکنش‌های جنبش زنان ایران در مخالفت با خطر جنگ احتمالی، همه و همه نشانه‌هایی کوچک اما امید بخش از ادامه این راه است. در خارج از ایران نیز با وجود اینکه هنوز راهی برای همکاری‌های مشترک و مستمر در بین فعالان جنبش زنان پیدا نشده است، اما شکل‌گیری نهادهای مدنی همچون "عدالت برای ایران" و رسانه‌هایی همچون "پل‌هایی برای زنان"، "زن‎نگار" و "زنان تی‌وی"گواهی دیگر بر تلاش این بخش از جنبش برای پیگیری اهدافی است که در ایران نیز با دستانی بسته‌تر آن را دنبال می‌کرده‌اند.